این که گفته میشه واژه های طرح از 20 تا نباید فراتر بره یه تجربه س که از آقای مجید زمانی اصل در اهواز یاد گرفتم. مجید یکی از بهترین و محجوبترین سپید سراهای کشوره که بعد از درگذشت آرش باران پور ( که اونم در شعر سپید ید طولایی داشت) خودش رو از همه محافل شعری کنار کشیده. علتش برای خود من هم نامعلومه. اما بارها شاهد بودم که مرحوم باران پور شعرهای مجید رو تو پاکت نامه خودش میذاشت و برای روزنامه ها پست می کرد.

هر چه تعداد واژه های طرح از 20 کمتر بشه زیباتره. ضمنا در شمردن واژه (و) (از) (در) (که) و واژه هایی از این دست هم هر کدام یک واژه به حساب میان. اینم یه نمونه طرح:

 غلامرضا کافی:

برادرم آواز می خواند

         من شعر می سرایم

              با هم که بنشینیم

                          باران می گیرد.

 


نوشته شده در  شنبه 85/2/2ساعت  6:34 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

نه به پونه ها دل بسته ام

             نه به زنبق و بابونه ها

تمام دلخوشیم

- تنها-

نگاه اطلسی توست

                          که در کنار دلم بیتونه کرده است.


نوشته شده در  شنبه 85/2/2ساعت  12:28 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

از دعای گیاه

   تا اجابت ماه

         راهی نیست

              دل را بیاورید.


نوشته شده در  چهارشنبه 85/1/30ساعت  1:55 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

 

محفل ادبی « روایت سنگ و زیتون»


سه شنبه ۲۹ فروردین . ساعت ۱۵ تا ۱۷


خ طالقانی . نبش مفتح . لانه جاسوسی سابق


موضوع :

 قدس . فلسطین . مقاومت و پایداری


منتظر حضور سبزتان هستم


نوشته شده در  دوشنبه 85/1/28ساعت  5:52 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

« بالی برای پرواز »


برای اطلاع بیشتر از این مسابقه میتونید به سایتش سر بزنید. اینم لینکش!
نوشته شده در  شنبه 85/1/26ساعت  1:23 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

 

الهم صل علی محمد و آل محمد

 


نوشته شده در  شنبه 85/1/26ساعت  12:30 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()


نوشته شده در  سه شنبه 85/1/22ساعت  8:13 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

خورشید بر دلم می تابد

اما

نه آنقدر که چشمان تو!
نوشته شده در  دوشنبه 85/1/21ساعت  1:47 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

 

شب‌،

بقچه‌اش‌ را گشود

چند دانه‌ انار بود

و یک‌ قرص‌ نان‌!
نوشته شده در  پنج شنبه 85/1/17ساعت  9:54 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

 

سلام. حال من خوب است. نه اینکه ملالی نداشته باشم، که برای من دوری از تو ملال آور ترین است. با این حال تصمیم دارم - اگر توانی برایم باقی بماند- تا طلوع مشرقی نام آرامش آورت، ایستاده باشم و از هجوم  تند باد دلتنگی ها شکوه ای به میان نیاورم.

باور کن دوست ندارم شمعی باشم که با نسیمی عمرش به پایان می رسد. از بیدهای سربزیر هم که با هر وزشی به سویی می چرخند، بیزارم ، دوست دارم سروی باشم، سربلند که تنها به احترام طوفان نام مهربانت سر خم می کند.

... مرا ببخش! اگر گاهی طاقتم تمام می شود و با دهانی بسته، به لهجه ی اشکها صدایت می کنم.

همین.  ... دیگر عرضی ندارم!


نوشته شده در  یکشنبه 85/1/13ساعت  2:59 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غزل - نامه
برای امام خمینی (ره)
دیدار شعرا با مقام معظم رهبری در سال 88
ادامه مجالهای کوتاه
[عناوین آرشیوشده]