این که گفته میشه واژه های طرح از 20 تا نباید فراتر بره یه تجربه س که از آقای مجید زمانی اصل در اهواز یاد گرفتم. مجید یکی از بهترین و محجوبترین سپید سراهای کشوره که بعد از درگذشت آرش باران پور ( که اونم در شعر سپید ید طولایی داشت) خودش رو از همه محافل شعری کنار کشیده. علتش برای خود من هم نامعلومه. اما بارها شاهد بودم که مرحوم باران پور شعرهای مجید رو تو پاکت نامه خودش میذاشت و برای روزنامه ها پست می کرد.
هر چه تعداد واژه های طرح از 20 کمتر بشه زیباتره. ضمنا در شمردن واژه (و) (از) (در) (که) و واژه هایی از این دست هم هر کدام یک واژه به حساب میان. اینم یه نمونه طرح:
غلامرضا کافی:
برادرم آواز می خواند
من شعر می سرایم
با هم که بنشینیم
باران می گیرد.
نه به پونه ها دل بسته ام
نه به زنبق و بابونه ها
تمام دلخوشیم
- تنها-
نگاه اطلسی توست
که در کنار دلم بیتونه کرده است.
از دعای گیاه
تا اجابت ماه
راهی نیست
دل را بیاورید.
محفل ادبی « روایت سنگ و زیتون»
سه شنبه ۲۹ فروردین . ساعت ۱۵ تا ۱۷
خ طالقانی . نبش مفتح . لانه جاسوسی سابق
موضوع :
قدس . فلسطین . مقاومت و پایداری
منتظر حضور سبزتان هستم
الهم صل علی محمد و آل محمد
خورشید بر دلم می تابد
اما
شب،
بقچهاش را گشود
چند دانه انار بود
سلام. حال من خوب است. نه اینکه ملالی نداشته باشم، که برای من دوری از تو ملال آور ترین است. با این حال تصمیم دارم - اگر توانی برایم باقی بماند- تا طلوع مشرقی نام آرامش آورت، ایستاده باشم و از هجوم تند باد دلتنگی ها شکوه ای به میان نیاورم.
باور کن دوست ندارم شمعی باشم که با نسیمی عمرش به پایان می رسد. از بیدهای سربزیر هم که با هر وزشی به سویی می چرخند، بیزارم ، دوست دارم سروی باشم، سربلند که تنها به احترام طوفان نام مهربانت سر خم می کند.
... مرا ببخش! اگر گاهی طاقتم تمام می شود و با دهانی بسته، به لهجه ی اشکها صدایت می کنم.
همین. ... دیگر عرضی ندارم!