سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

نمیتوانم به تو فکر نکنم!

 


نوشته شده در  سه شنبه 84/3/24ساعت  6:50 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

- دستم را بگیر....

 

- دستت را به من بده!

 

همین!


نوشته شده در  دوشنبه 84/3/23ساعت  12:15 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

آی مردم خویش را گم کرده ام

کلبه درویش را گم کرده ام

مانده ام در پیچ پیچ جاده ها

راه پس یا پیش را گم کرده ام

در میان جنگل انبوه درد

یک دل پر ریش را گم کرده ام

در شب اندوه شهر قصه ها

قلب پر تشویش را گم کرده ام

در هجوم داغ های سینه سوز

عقل دور اندیش را گم کرده ام

مضطرب حالم ، مرا پیدا کنید

آی مردم خویش را گم کرده ام

آبان 72 


نوشته شده در  دوشنبه 84/3/16ساعت  4:53 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

 

از خویش‌ بیرون‌ نرفتم‌، امشب‌ به‌ یاد تو ـ آری‌ ـ

شاید درون‌ دل‌ من‌ یک‌ شعله‌ غیرت‌ بکاری‌

 

گفتم‌ بیایم‌ کنارت‌، ای‌ ابر نستوه‌ و سرکش‌

باشد بر این‌ قلب‌ مرده‌ شور شکفتن‌ بباری‌

 

سبز است‌ جای‌ تو امشب‌، سرخ‌ است‌ ردّ عبورت‌

زیرا که‌ مانند طوفان‌، فرزندی‌ از ذوالفقاری‌

 

گلزخم‌ یاد تو ای‌ مرد! گل‌ کرده‌ در استخوانم‌

بگذار آتش‌ بگیرم‌ ـ امشب‌ ـ از این‌ زخم‌ کاری‌

 

ای‌ کاش‌ می‌آمدی‌ باز، هرچند دلخسته‌ ... اما

هرگز مبادا دوباره‌، ما را به‌ خود واگذاری‌

 

بعد از تو آتش‌ به‌ دامن‌، با خویشتن‌ در ستیزم‌

بعد از تو ای‌ پیر عاشق‌، از خویش‌ هم‌ می‌گریزم‌

خرداد 78


نوشته شده در  چهارشنبه 84/3/11ساعت  5:5 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

 

 

.... همین!


نوشته شده در  دوشنبه 84/3/9ساعت  5:27 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

عاقبت این عشق هلاکم کند

در گذر کوی تو خاکم کند


نوشته شده در  شنبه 84/3/7ساعت  10:27 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

جلسه نقد و بررسی شعر

سه شنبه ها

ساعت 5 بعد از ظهر

نشانی:

روبروی سر در دانشگاه تهران خیابان فخر رازی- چهار راه دوم سمت چپ - پلاک 127 . طبقه سوم-

نشر ماه نوشت

شرکت برای عموم علاقه مندان آزاد است


نوشته شده در  دوشنبه 84/3/2ساعت  11:16 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

دیگر آن‌ شب‌ها نمی‌آیند، لحضه‌های‌ از خدا سرشار

مردهای‌ کربلای‌ پنج‌، دردهای‌ کربلای‌ چار

بعد از آن‌ مردان‌ پولادین‌، مانده‌ بر دوشم‌ سری‌ سنگین‌

زیر پایم‌ شد زمین‌ خالی‌، آسمان‌ شد بر سرم‌ آوار

اندک‌اندک‌، عاشقان‌ رفتند، اندک‌اندک‌، عشق‌ تنها ماند

کم‌کم‌ این‌ دل‌ هم‌ ز پا افتاد، کم‌کم‌ این‌ آیینه‌ شد زنگار

شعله‌ شعله‌ آتشی‌ جانسوز، می‌چکد بر سینه‌ام‌ امروز

بستة‌ دنیایم‌ این‌ دنیا، خستة‌ تکرارم‌ این‌ تکرار

یک‌ «شلمچه‌» خسته‌ام‌ امروز، چند«فکّه‌» غرق‌ اندوهم

این‌ همه‌ آوار را ای‌ درد! یک‌ سحر از شانه‌ام‌ بردار


نوشته شده در  شنبه 84/2/31ساعت  2:9 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

                           

   اولین کتابم بعد از باران نام داره که در اصل جمع آوری اشعار مرحوم آرش باران پور بود و حوزه هنری اون رودر سال 76  چاپ کرد

دومین کتابم بر بلندای عشق نام داره که مجموعه خاطرات شهید محسن بلندیان است و تو سط کنگره سرداران استان قزوین در سال 78 چاپ شده

سومین کتابم گزیده ادبیات معاصر شماره 77 نام داره که نشر کتاب نیستان در سال 79 چاپش کرده که در سال80 برگزیده کتاب دوسالانه دانشجویی  و در سال 81 هم برگزیده کتاب سال دفاع مقدس شد

             

چهارمین کتابم پرواز را به خاطر بسپار نام داره که مجموعه خاطرات زنده یاد احمد پرواز است و سال 78 چاپ شد

پنجمین کتاب زخمهای خورشید نام داره که خاطرات 114 شهید خوزستانی است و در سال 79 توسط کنگره سرداران شهید خوزستان به چاپ رسیده

آخرین کتاب هم فانوسهای سنگی نام داره که مجموعه شعرشاعران معاصر پیرامون فلسطین است و توسط حوزه هنری در روزهای پایانی سال 83 چاپ و منتشر شد


نوشته شده در  یکشنبه 84/2/25ساعت  5:35 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

تو مثل ابر پر بارانی ای عشق
طراوت بخش روح و جانی ای عشق
سر آمد عمرم از دست تو اما
ندانم درد یا درمانی ای عشق
 
اینم لینک وبلاک شاعرانه
 

نوشته شده در  چهارشنبه 84/2/21ساعت  5:41 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غزل - نامه
برای امام خمینی (ره)
دیدار شعرا با مقام معظم رهبری در سال 88
ادامه مجالهای کوتاه
[عناوین آرشیوشده]